سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ادامه...

تهاجم نظامی دشمن مطرح است: (و اعدّوالهم مااستطعتم من قوة) (انفال 60). در مدینه سخن از مناظره با تشکیل میزگرد با اهل کتاب است که (قل یا اهل الکتاب  تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم) (آل عمران /63)سخن از ایجاد روابط حتی خانوادگی با اهل کتاب است (الیوم احلّت لکم الطیبات  و المحصنات من الذین اوتو الکتاب )(مائده /5). این خطابهای امروز در برابردیروز است، امروز مدینه با دیروز مکه، فضای فساد وخفقان مکه(اندر عشیرتک الأقربین )(شعراء/214)آنچنان تغییر نموده که سخن از نا امیدی کفار است (الیوم یأ س الذین کفروا من دینکم)(مائده/3) لذا شناخت دو گونه فضای مکه و مدینه انسان را با خطابهای قرآن بهتر آشنا می کند و مفسر بهتر می تواند به مقاصد اصلی قرآن راه پیدا کند .(پژوهشی در علوم قرآن ،حبیب الله احمدی ،ص 53تا55).اما دلایل ادعای مطرح شده در مورد سال نزول سوره؛

دلیل اول :در روایات اسباب نزول برای  آیه 26 سوره آل عمران (قل اللهم مالک الملک...)آمده است که ابن عباس و انس بن مالک گفتند :زمان فتح مکه ،پیامبر به امتش ملک فارس و روم را وعده داد،منافقان و یهودیان گفتند هیهات فارس و روم قوی‌تر از آن‌اند که اینها آن را فتح کنند ،آیا مکه و مدینه برای حضرت محمد ص)کافی نیست که در ملک فارس وروم طمع می کند "فأ نزل الله هذه الایه "(تسهیل الوصول الی معرفةاسباب النزول، خالد عبدالرحمن العک، و تفسیر طبری ج 3 ص 148، تفسیر قرطبی ج 4 ص 52 وزاد المسیر فی علم التفسیر ج 1 ص 368).با توجه به اینکه فتح مکه قریب به سال دهم هجری است می‌توان این فقره را قریب به همین زمان تاریخ گذاری کرد . آیات صدر و ذیل این آیه نیز مربوط به احوال اهل کتاب است و این معنا را تأیید می‌کند .

دلیل دوم :در مورد آیه 31و59و61 و65 این سوره، روایات اسباب نزولی  آمده است که همگی به دنبال گفتگوها و اختلافاتی بین پیامبر یا دیگر مسلمانان با نصاری می باشد (تفسیر طبری ج 3 ص 155،تفسیر قر طبی ج 4 ص 103،سیوطی ص 52و51وتفسیر ابن کثیر ج 1 ص 368)در حالی که نصاری دور از یثرب بودند و جز در سالهای اخیر با پیامبر (ص)برخورد نداشتند و به ندرت با او صحبت می کردند(تاریخ قرآن، تئودور نولدکه .مترجم جورج تامر ،ص152و153) بنابراین نمی تواند این واحد نزول را مربوط به سال‌های ابتدایی هجرت دانست کما اینکه عبدالله محمود شحاته می‌گوید: این سوره ازسوره هایی نیست که در اوایل دوره مدنی نازل شده باشد بلکه بعد از دوره ای طولانی  از حیات مسلمین نازل شد که با پیروزی ها و شکستهایی در غزوات متعدد روبرو شده‌اند.

_(اشاره به جنگ بدر با فعل "لقد کان"و تصریح به جنگ احد با "و لقد نصرکم الله ببدر" حاکی از وقوع این وقایع در گذشته دور می‌باشد. لذا تاریخ گذاری این سوره به سالهای ابتدایی هجرت به صرف ذکر وقایع آن دوره، نوعی شتابزدگی در قضاوت محسوب می‌شود )

(این مطلب ناظر به خدشه به یکی از اصول تاریخ گذاری در کتاب جناب استاد می‌باشد و آن این است که تصریح به رخداد زمانمند در آیات تاریخ نزول سوره را مشخص می‌کند مثل جنگ بدر در سورة آل عمران)

و به صورت واضح با اهل کتاب ازیهود و نصاری اختلاط پیدا کردند و بین ایشان احتجاجات ومناقشات  در اصل دعوت محمد (ص)و فروعش صورت گرفته است.

ودر آن غزوات بدر واحد و حمراء الاسد و بدرالأخیره(که در شعبان سال چهار  هجرت رخ داد) ذکر شده است و سوره آل عمران بعد از انفال نازل شد که سوره انفال متکفل سخن درباره جنگ بدر می‌باشد و بعد از انفال  سوره احزاب نازل شد که در سال پنجم بود و در نیمه دوم  دوره  مدنی نازل شد.(اهداف کل سوره و مقاصد ها فی القرآن الکریم ،عبدالله محمود شحاته ص22 و فنون الأفنان فی عجائب علوم القران ابن الجوزی ص168).

دلیل سوم: مسأله اتخاذ کافرین (که برخی مراد از آن را اهل کتاب دانسته اند(اهداف کل سوره و مقاصد ها فی القران الکریم عبدالله محمود شحاته، ص 22) و همچنین آیه 64 این سوره (یا اهل الکتاب لم تکفرون بایات الله وانتم تشهدون ) مؤید این معناست )به عنوان ولی وسرپرست جویی از بیگانگان در آیات 257 بقره (10 هجرت)، 89 نساء (8 هجرت)، 139 و 144. نساء(10هجرت)، 51 مائده (10هجرت) آمده است که می‌توان به عنوان معضلی که درسالهای اخیر پس از هجرت به مدینه رخ داد از آن یاد کرد . ممکن است در نقض این مطلب گفته شود که آیات 41 عنکبوت و19 جاثیه که سوره مکی هستند نیز به همین مساله اشاره دارد اما به نظر می‌رسد که دسته اخیر از آیات ناظر به مشرکان است و نه اهل کتاب.

دلیل چهارم (و مهمترین دلیل): حادثه مبا هله می‌باشد که رویداد متواتری است و به مناسبتهایی در کتابهای تفسیر  ،تاریخ و حدیث بطور مشروح وارد شده است (شواهد التنزیل ،حاکم حسکانی ،ج 1،ص 155،همچنین مسلم در" مسند " و ترمذی در «در سنن» حدیث را با طول و تفضیل ذکر کرده اند ) لذا برخی که سوره آل عمران را در سال سوم هجرت تاریخ گذاری کرده‌اند قطعاً نمی‌توانند قائل به وقوع مباهله در آن سال باشند

چون که ولادت امام حسن (ع) (به عنوان یکی از افرادی که در مباهله حضور داشت) در سال سوم هجری بوده است .خلاصه داستان مباهله این است که پیامبر به موازات مکاتبه با سران جهان، نامه ای به اسقف نجران "ابو حارثه "نوشت و در آن نامه ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت کرد وقتی نامه به دست ابو حارثه رسید با گروهی مذاکره کرد، سر انجام شورا نظر داد که هیئتی به عنوان هیئت نمایندگی نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با پیا مبر تماس بگیرند هیئت نمایندگی وارد مدینه شد و پس از بحث ها و مذاکره های فروان پیامبر(ص) به فرمان الهی به آنها پیشنهاد مباهله داد به این صورت که همگی در صحرا به دعاو نیایش بپردازند و هر کدام جبهه مخالف رابه داد نفرین بگیرد و نابودی مخالف را  بخواهد. آنان پیشنهاد پیامبر(ص) را پذیرفتند ولی روز مباهله سران نجران (عاقل و سید (شواهدالتنزیل، حاکم حسکانی ،ج 1 ص 155) برخی نیز عاقب و طیب ذکر کرده اند (دلائل النبوة، ابو نعیم  اصفهانی ،ج 1-2 )) با مشاهده وضع معنوی پیامبر (ص) که فقط 4نفر از عزیزترین افرا د نزد خود را به میدان مباهله آورده بود از انجام مباهله صرف نظر کرده مسیحیان نجران با پرداخت جزیه مختصری زیر پرچم اسلام به آیین خود بمانند. این خلاصه حادثه نجران است که  هیچ مفسر و مورخی نمی تواند اصل آن رابه گونه ای که نگارش یافت انکار کند. اکنون باید این حادثه تاریخی  در چه سال و ماه و روزی افتاهه است؟

سال مباهله از نظر مشهور: در این مورد مؤلف «مکاتب الرسول» می‌گوید: اختلافی در میان مورخان نیست که کتاب صلح نامه که پیامبر برای مردم نجران نو شته است در سال دهم بوده است.

طبعاً سال مباهله نیز همان خواهد بود زیرا صلح نامه پس از امتناع هیأت نمایندگی نجران از مباهله نگارش یافته است. صورت صلح نامه پیامبر نیز ،در کتابهای متعددی وارد شده است که می‌توان به مدارک یاد شده در ذیل مراجعه کرد: (تاریخ یعقوبی ج 2/65،در المنثور ج 2/38) اما در ذیل صلحنامه که پیامبر به اسقف نجران نوشته است چنین آمده: «و ان ابیتم فالجزیه»، لفظ «جزیه» در قرآن در سوره توبه وارد شده است و ظاهر این است که پیامبر به پیروی ازآن این جمله را در نامه خود وارد کرده است و سوره توبه کمی قبل از جنگ تبوک فرود آمده است و جنگ تبوک پس از ماه رجب از سال نهم رخ داده است، بنا بر این بعید است که رسول گرامی نامه ای به مردم نجران بنو یسد و آنان پاسخ آن را یک سال و نیم با اعزام هیئتی بدهند. این واقعه تاریخی حاکی از آن است که این جریان در سال دهم از هجرت انجام نگرفته است  (به نقل از نرم افزار "بشیر"که مربوط به تاریخ اسلام می‌باشد).

سیره نوسیان به اتفاق می‌گویند :پیامبر اسلام (ص)حضرت علی (ع)را برای داوری و آموزش احکام به سرزمین یمن اعزام کرد، حضرت علی (ع) مدتی در آنجا برای انجام وظایف اقامت گزید .وقتی آگاه شد که پیامبر برای ادای مناسک حج رهسپار مکه شده است او نیز در رأس گروهی عازم مکه شد و به حضور پیامبر رسید و هزار دست پارچه ای که از مردم "نجران "(به عنوان جزیه )دریافت کرده بود تحویل پیامبر داد(سیره ابن هشام 2/602و603وارشاد مفید 89)این بخش تاریخی می‌رساند که جریان مباهله و نگارش صلح نامه به طور قطع مربوط به سال دهم هجری نبود ه است. زیرا مردم نجران در آن صلح‌نامه تعهد کرده بودند که در هرسال،دو هزار دست لباس(البته به صورت پارچه و ندوخته) در اختیار رسول گرامی بگذارند، یک هزار از آن رادر ماه رجب و بقیه را در ماه صفر بپردازند (طبقات ابن سعد 1/358،ارشاد مفید 87)

هر گاه مسلم بگیریم که صلح نامه در ماه ذی الحجه نگارش یافته است ناچار باید بگوییم که مقصود از آن سالها ی قبل از دهم بوده است. خلا صه با توجه به این بخش تاریخی باید یکی از دو نظر یاد شده در ذیل را برگزید :

الف)اگر ماه و روز نگارش صلح نامه را در ماه ذی الحجه مسلم بگیریم باید بگوییم مقصود از آن ماههای قبل از سال دهم هجری بوده باشد .

ب) اگر در ماه و روز نگارش صلح نامه مانند سال آن مردد باشیم در آن صورت می‌توان گفت روز مباهله و همچنین تاریخ نگارش صلح نامه، مربوط به ماه‌های قبل از رجب سال دهم بوده است. تا اینجا روشن شد که سال مباهله نمی تواند تحقیقا سال دهم هجری باشد مگر در این صورت که در ماه و روز نگارش صلح نامه تغییر نظر دهیم اکنون وقت آن رسیده که ماه و روز مباهله را با توجه به رویدادهای دیگر تاریخی تعیین کنیم. مشهور میان علما درباره ماه ه و روز مباهله همان ماه  ذی الحجه و روزهای 24یا25وبه قولی 21و27 همان ماه است اکنون ب‌بینیم این نظر با دیگر حوادث قطعی تاریخ تطبیق می‌کند یا نه؟ بررسی یاد شده در زیر ثابت می‌کند که هرگز جریان مباهله و روز آن نمی توانسته‌ در ماه ذی الحجه از سال دهم انجام گرفته باشد. در اینجا پاسخ یک پرسش باقی است و آن اینکه چگونه مشهور از علما چنین نظریه ای درباره ماه و روز مباهله بر گزیدند ؟پاسخ این است که مرحوم شیخ طوسی به حکم حدیثی که به صورت مسند نقل کرده است این نظریه را برگزیده ولی در سند این روایت افرادی قرار دارند که علما رجال آنها را تو ثیق نکرده اند مانند